بارقه ی امــــــــــــــید....


تولدی دیگر

در مقابل هجوم بی کرانه ی درد زانو زده بود 

و نگاهش به تو بود 

و تو را از درون فریاد می زد: 

آهـــــــــــــــ.... 

ای خدای من، وجودم را دگر آغاز کن 

تا بتوانم در 

برابر خشم زمین ایستادگی کنم
 
 


نويسنده: f.j | تاريخ: یک شنبه 29 / 11 / 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

آدمها دلشکسته به دنیا نمی آیند

و امروز شنیده ام که رفته ای

و دلم باز شکست

و تنم باز گریست

و نگاهی پی یاری گم شد

من چه تلخم امروز

نويسنده: f.j | تاريخ: یک شنبه 29 / 11 / 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

جملات زیبا و آموزنده

بالاترین عشق، عشقی است که همه چیز می دهد و هیچ چیز نمی خواهد، مثل عشق خداوند به تو.


کسی را که امــــیدوار است، هیچ گاه ناامـــــــید نکن، شاید امـــــــید تنها دارایی او باشد...

 


در بدترین روزها امیدوار باش

                              زیرا زیباترین باران ها از سیاه ترین ابرهاست

 

 

من آن چیز یا آن کس را خیلی دوست دارم 

امـــــا 

بدون آن نیز می توانم خوشبخت باشم

  

وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که چیز زیادی از آن نخواسته اید...


خدا بینهایته اما به اندازه فهم هرکس کوچیک میشه و به قدر نیاز هرکس پایین میاد و به قدر آرزوی هرکس گسترده و به قدر ایمان هرکس کارگشا میشه...


ابرها به آسمان تکیه می کنند، درخت ها به زمین و ما انسان ها به مهربانیهای یک دیگر !


باران نباش تا با التماس به پنجره بکوبی که نگاهت کنند، ابر باش تا با التماس نگاهت کنن تا بباری.

 

همیشه تلخ ترین لحظات آدم توسط کسی ساخته می شوند 

که شیرین ترین لحظات برای او ساخته شده است.

  

هیچ کس لیاقت اشک های تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمی شود.

 

 

هرگاه در غروب عاطفه ها تنها شدی، به یاد کسی باش 

که در تنهایی به یادت باشد


 

وقتی بارون میاد حضور خدا چقدر بهتر حس میشه، می دونی بارون یعنی چی؟ 

بارون یعنی 

. 

. 

. 

نقطه چیـــــــــن تا خـــــــــدا 

***

زندگی هدیه خداست به تو، طرز زندگی کردن تو هدیه توست به خدا.


پرواز اعتماد را با هم تجربه کنیم وگرنه می شکند بالهای دوستی مان...


همیشه به عشقی اعتماد کن که بدونی پیشت می مونه نه به کسی که بگی دوست دارم و بهش اعتماد کنی.


عشق را می توان در دستان خسته ی پدر و نگاه نگران مادر دید.


سخاوت را از باران یاد بگیر که بر سر فقیر و غنی به یک اندازه می بارد.

 

صدها هزار نفر برای آمدن باران دعا می کنند غافل از آنکه :خدا با کودکی است که چکمه هایش سوراخ است.


مهربانی را وقتی دیدم که کودکی خورشید را در دفتر نقاشی اش سیاه کشید تا پدر کارگرش زیر نور آفتاب نسوزد.


آدمی رو که خواب باشه میشه بیدارش کرد هرچند سخته ولی کسی رو که خودشو به خواب زده هرگز!


پربارترین گنج قلبی عاشق است که با همه ی آرامش عاشق دیدار مهدی(عج) است.


گاهی آنقدر غرق در آرزوهایت می شوی که فکر نمی کنی شاید خودت آرزوی کسی باشی.


هنگامی که سختی به نهایت رسد، گشایش فرا رسد و آن هنگام که حلقه های گرفتاری تنگ شود، آسایش درآید.


شاید زندگی آن جشنی نباشد که آرزویش را داشتی ولی حال که به آن دعوت شده ای تا می توانی زیبا برقص...


نويسنده: f.j | تاريخ: یک شنبه 29 / 11 / 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

خدا می داند...

خدا می داند که چقدر سخت تلاش کرده ای

وقتی سخت گریسته ای و قلبت مملو از درد است

خدا اشکهایت را شمرده است

وقتی احساس می کنی زندگیت ساکن است، خدا انتظارت را می کشد

وقتی هیچ اتفاقی نمی افتد تو گیج و ناامیدی،

خدا برایت جوابی دارد

اگر ناگاه دیدگاه روشنی در مقابلت آشکار شد

و اگر بارقه ی امیدی جرقه زد،

خدا در گوشت نجوا کرده است

وقتی اوضاع روبراه می شود و تو

چیزی برای شکر کردن داری،

خدا تو را بخشیده است

وقتی اتفاقات شیرین و دلچسبی رخ داده و

سراسر وجودت لبریز از شادی گشته

خدا به تو لبخند زده است

به یاد داشته باش:

هر جا که هستی و با هر احساس،

                                                    خــــــــدا می داند !

نويسنده: f.j | تاريخ: یک شنبه 29 / 11 / 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

یک آغوش گرم

در یک آغوش ساده همیشه چیزی هست

که قلبها را گرمی می بخشد

که وقت آمدن به خانه به تو خوش آمد می گوید

و جدایی را آسانتر می سازد

در آغوش کشیدن، سهیم شدن در خوشی ها و ناخوشی هاست

راهی ست برای دوستان که به یکدیگر بگویند

تو را برای آنچه هستی دوستت دارم

آغوش تو برای هر کسی می تواند باز باشد

کسی که برایش اهمیت قائلی

کسیکه دوستش داری

آغوش گرم تو راهیست برای بیان احساساتی

که در حرف و کلام نمی گنجد

براستی که در آغوش کشیدنی ساده می تواند

احساسی پاک و ماندنی در دیگران ایجاد کند

در هرکجا و با هر زبان

در آغوش کشیدن، نیازی به اسباب و لوازم ندارد

تنها دستانت را بگشا

و قلبت را نیز هم.

 

نويسنده: f.j | تاريخ: یک شنبه 29 / 11 / 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

روزی می آیــــــــــــــــم...

روزی می آیم که از تنهایی گریخته، فراری روزهای تکراری، با کوله باری از عشـــق و امـــــــید برای با تو بودن می آیم تا شاید آغوشت جایگاهم و شانه هایت مرهم هق هق گریه هایم و کلامت سنگ صبور روزهای پیشم باشد، روزی که هیچ اثری از دیروزم به چشم نخورد و فرداهای خوبی پیش رویم باشد، روزی می آیــــــــــــــم....

 

***

  یـا وفـــــــــا کن

 

                                      یا رهــــــــا کن 

  

ای روزگار لعنتی

!       با او چه کرده ای؟      با آن بلند قامت آکنده از غرور؟!! 

 

***

هی فلانی !

زندگی شاید همین باشد، یک فریب ساده و کوچک، آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را جز برای او، جز با او نمی خواهی، من گمانم زندگی باید همین باشد... 

***

دلم محکوم این وابستگی هاست 

حصاری در همیشه خستگی هاست 

به تعداد تمام سنگ دنیا 

درونش قصه بشکستنی هاست 

***

 

نويسنده: f.j | تاريخ: یک شنبه 29 / 11 / 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

دل می رود ز دستم

سلام

من اینجا قصد دارم بیشتر شعرها و حرفای مورد علاقه مو بذارم، یه جورایی درواقع حرفای دلمو، این حرفا واقعا منو آروم میکنه، شما رو نمیدونم، همه کسایی که منو میشناسن میدونن که من از بچه گی چقدر عاشق شعر بودم و هستم، حتی یادمه از دوره ی راهنمایی بچه ها تا یه شعر قشنگ گیر می آوردن واسم میخوندن سر درس حتی از ته کلاس دست به دست بهم میرسوندن، همشون می دونستن که من چقدر احساساتیم وشعر دوست دارم ولی اینم بگما خودم اصلا طبع شعرم خوب نیست، اما از اول دوره نوجوونی چند تا سررسید نامه پر کردم که همش شعرا و متنهای قشنگ و مورد علاقم که جمع کرده بودم بود و تقدیمشون کردم به کسی که دوستش داشتم چون معنی تمام شعرای من اون بود، یکیش فقط شعرای حافظ بود که خیلی دوست دارم و بهترینهاشو از دیوانش گلچین کرده بودم . خودم دیگه به اون شعرا دسترسی ندارم، بگذریم بعد از اون یکی دوتا سررسیدنامه دیگه نوشتم به اندازه ای هست که بذارم بلاگم.

 

گاهی دلت می رود !                    آرام و بی صدا

بعد این طور وقت هاست که دلت شعر می خواهد، ترانه می خواهد...

 

نويسنده: f.j | تاريخ: یک شنبه 29 / 11 / 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

نیـــــــــــــــاز
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها


 سلام بر زندگـی که با  تمام دردها و سختیهایش باز هم زیباست

 سلام بر امیـــــد که روشنی بخش قلبهای شکسته است

سلام  بر عشـــق که گشاینده ی تمامی درهای بسته است

 

 

خدایــــــــــــا:

در این تنهایـــــــی و در این اوج نیــــــــاز، بگذار برای تو بمانم و نیازم را برای تو بخوانم، جز راهی که تو نشانم دادی، صراط مستقیم نمی یابم، من غریبه نیستم و ناله هایم برای تو از راه حسرت گناه است، شعرهایت را گم کردم و دستانی را که سایبان بود نمی بینم، تنهـــــــــــا پناهم در این وادی وحشت تویی، به آسمانـــــــــــت سوگند می میـــــــــرم، اگر به فریــــــــــــــادم نرسی!!!!!!!!!

خدایـــــــــــــا ! خداونـــــــــــــدا !

دلی بر من عطا کن که جای هیچ عشقی جز تو نداشته باشم، میخواهم پاک باشم و پاک زندگی کنم، میخواهم با تو معنای واقعی عاشق بودن را بدانم، عشق یعنی تو، تو که نامت سر لوحه ی تمام پاکی هاست، تو که مرا از تبار پاک خاک آفریدی، این منم که پاک نبودم، این منم که با تو و عشق تو زندگی نکردم....

                              الهـــــــــــــــــــــــــی

   مرا دریاب! مرا دریاب !

نويسنده: f.j | تاريخ: یک شنبه 28 / 11 / 1398برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |